شعر زیبای مرگ قو
"مرگ قو"
شنیدم که چون قوی زیبا بمیرد
فریبنده زاد و فریبا بمیرد
شب مرگ تنها نشیند به موجی
رود گوشه ای دور و تنها بمیرد
در آن گوشه چندان غزل خواند آن شب
که خود در میان غزلها بمیرد
گروهی بر آنند کاین مرغ شیدا
کجا عاشقی کرد آنجا بمیرد
شب مرگ از بیم آنجا شتابد
که از مرگ غافل شود تا بمیرد
من این نکته گیرم که باور نکردم
ندیدم که قویی به صحرا بمیرد
چو روزی ز آغوش دریا برآمد
شبی هم در آغوش دریا بمیرد
تو دریای من بودی آغوش وا کن
که میخواهد این قوی زیبا بمیرد
دکتر مهدی حمیدی
+ نوشته شده در چهارشنبه سیزدهم اردیبهشت ۱۳۹۱ ساعت 18:11 توسط بهاره
|
این وبلاگ یک ویلاگ تک نفره اس که من در اون هر نوشته ای که حالم رو خوب کنه در اون با شما به اشتراک میذارم تا شاید بتونم حال شما رو هم برای لحظه ای شده خوب کنم